قلم بی جوهر

با هم ولی بدون هم

قلم بی جوهر

با هم ولی بدون هم

خاکستر ققنوس

درود

این میگم برای اونکه هیچ وقت نشنید.....

و این چنین است که سالهاست میگذرد

و من هنوز تنهای تنهایم

تنهایی من از جنس خاکستر ققنوس است

و چه سنگدل است باد

چرا که آن را از من گرفته است

بادی که مرا به وسعت جهان پهن ساخت...و طوفانی که مرا نابود کرد

و شکستم به ناهنگام در اوج جوانی....

وچه خیال های پوچی که از من رسوا شد

و چه خوب شد چرا که من هر آنچه را به ظاهر داشتم,دیدم

آری من دیدم که هیچ ندارم و چه نداشتن های زیبایی

وجود من تهی است ...از دوست...تهی است از عشق

و نیز از مردمان گرگ صفت نیز تهی است

از به ظاهر رفیقانی که دم از عشق می زنند

آری وجود من ؛ تهی است از مهر و نیز محبت

و چه سبکبالم من ..آری,نازنینم ؛وجود من خالی است از هر آنچه در شما وجود دارد

و چه مالامال از تنهایی ...و چه مالامال از تنهایی

ای که هوای من شده ای دم زدن در تو حیات من است

....

بدرود

عادل باش

سلام...

اینو همینجوری با خیال یا بی خیال بگم....

 

با ابرهای هرزه هوا را به هم نزن

با بادها نرو همه جا را به هم نزن

 

آرام تر بیا و آرام تر برو

آرامش زمین خدا را به هم نزن

 

جز فال چشم های تو چیزی نمانده است

فنجان قهوه ی فقرا را به هم نزن

 

اما ببین قشنگم درست نیست

من مرده ام برات پس عزا را به هم نزن

 

هرچند تو بهشت زمینی بدون شک

اما نیا جهنم ما را به هم نزن

بدرود

افسوس

سلام

یک روز با سلام شیرینت منو بردی به دیار عاشقا

اما افسوس تو اون لحظه ها نمیدونستم هر سلامی خداحافظی هم داره

باید میشیندم و باور نمیکردم ، اون حرفای زیبا رو

همه حرفات دروغ بود ، منم بازیچه !

آهای تویی که هم نفس تنهایی هام بودی و تنهام گذاشتی و رفتی !

یادته:

آخ که چه بی پرده بودن ، ترانه ها اول کار !

وقتی که ما دل میدادیم ، به قصه های گریه دار !

فعلا برم سراغ اون یکی وبم

به دور از هم

سلام

این متن رو از اون یکی وبم بر میدارم..اومدم مال خودم بنویسم...بی صدا و تنها

 

شاید سکوت اولین و آخرین حرفم باشه.شاید صدای پای باد تنها نوازش گر من باشه.شاید نداشتن تو آخرین راه باشه.شاید از تو نوشتن اول جاده باشه.اما اینو بدون نازنینم از اول شروع گفتن یک ترانه..تا آخرین قطره اشک عاشقانه دوستت دارم.

بدرود