سلام
بازم دلم گرفت گفتم اینو بزارم تو کلبه خرابم
یک دریچه التماس
ابتدای شعر من انتهای درد شد
شعرهای سبز من مثل برگ زرد شد
روزگار را ببین پشت میکند به من
فصل گرم زندگی، سرد سرد سرد شد
ازدحام کوچهها گول من نمیزند
چشمهای منتظر، تاز کوچه طرد شد
تکیه بر شفق زدم، درد را ورق زدم
پنجههای دست من، خسته از نبرد شد
سایههای شوم مرگ چنگ میزند به من
قلب من شکستهتر از غرور مرد شد
سیب سرخ زندگی، قسمتم نمیشود
دل به هر که دادهام، رفت و دوره گرد شد
سهم من از آسمان یک دریچه التماس سهم تو از این غزل واژههای زرد شد.
بدرود
بازاریابی اینترنتی ... هر کلیک 80 ریال ... به ما سر بزنید.
salam kheiliiiiiiii be delam neshast in sheare kheili ghahsnag bood:Xyek donya mamnoon ke pishemoon oomadi:Xshad bashio ashegh