سلام
یه متن دزدی جالب رو بخونید
فاحشهزادهی بیپدری را دیدم که با تلاش خود به مدارج علمی دست یافته بود و با فروتنی به دیگران مدد میرساند.
حلالزادهی با اصلونسبی را دیدم که با نفوذ خانوادهی خویش به مدارج علمی دست یافته بود، به دیگران فخر میفروخت و بر آنان منت مینهاد.
آن فاحشهزاده نزد من گرامیتر از آن حلالزادهی با اصلونسب ریشهدار.
پینوشت: شده حکایت بعضیا، با کلهی پوک به اصلونسب خودشون دل خوش کردن!
کل متن رو یه خوندم دیدم بد نمیگه
این یه تیکه هم روش:
چه پلیدم گر بیخانمان شدن را با رویی گشاده بنگرم…
و چه ناپاک گر به مرگ انسانها و یتیم شدن کودکان بیپناه بخندم…
و چه احمق گر مساعدتی نکنم و فقط ناتوانی دیگران را با پوزخند منعکس کنم!
شاد باشین
سهم پرندههای زمستان چه میشود
آواز عاشقانهی انسان، چه میشود
یا گوشهی حرم ساکنان دل
یک شاخه گل میانه گلدان چه میشود
رگبارهای یخ زده را باد میبرد
پس شادی خرابی زندان چه میشود
آماده آسمان وفا ایستاده است
حالا اجازه باران چه میشود
بوی شب و سبد سیب و عطر یاس
سهم دوباره رندان چه میشود
با رنگ میشود آغاز را کشید
اما نهایت خط پایان چه میشود